فهرست مناسبتها با جزئیات

    • ۱۲ تیر
    • 3 July
    • ٧ محرم

درچنین روزی درسال 1883 میلادی فرانتس کافکا ازنویسندگان برجسته و سرشناس چک چشم به جهان گشود وی درسال 1924 درگذشت . این نویسنده آثار بسیاری را خلق کرد که در نوع خود جالب توجه بوده است . کافکا ازنویسندگانی است که آثار او به سوی نگره ابزورد میل می کند و نوعی پوچ اندیشی در آثار وی  سیلان دارد . مسخ مهمترین اثر کافکاست .کافکا
در رشته حقوق در دانشگاه پراگ به تحصیل مشغول شد و پس از آن شغل کارمندی اداره بیمه را برگزید . نخستین  اثر او « داوری » نام داشت . وی دراین اثرخود تحت تاثیربرخی ازابراگزبیستانسیالیست ها نظیر سورن کیگارد
و استریندبری قرار داشت  . از دیگر آثار مشهور وی می توان به  رمانهای  « امریکا » ، « فرایند » و « کاخ » اشاره کرد .


درچنین روزی درسال 1915 میلادی نیروهای نظامی آمریکا کشورهائیتی را به اشغال خود درآوردند . این کشورتاسال 1934 میلادی تحت اشغال آمریکا بود .


در چنین روزی درسال 1950 میلادی  برای نخستین بارنیروهای ایالات متحده آمریکا ونیروهای کره درجنگ کره با یکدیگروارد منازعه شدند .


در چنین روزی درسال 1962 میلادی انقلاب علیه فرانسوی ها پایان گرفت . پس ازآن بود که الجزایربه استقلال دست یافت .
همه ساله چین روزی به عنوان روزاستقلال الجزایر نامیده می شود . احمد بن بلا را باید بنیانگذار استقلال الجزایربه شمار آورد . او به یاری جمال عبد الناصر شورای انقلابی وحدت عمل الجزایر را بنیان نهاد  سپس جبهه آزادی بخش  الجزایر را تاسیس کرد . پس از به ثمر رسیدن انقلاب الجزایر به نخست وزیری رسید و در سال 1963 میلادی به ریاست شورای انقلاب آن کشور دست یافت . بن بلا سپس براثر کودتای حواری بومدین از ریاست جمهوری برکنار شد.الجزایر کشوری است در شمال آفریقا در سواحل در یای مدیترانه. عموم مردم این کشور از نژاد  سفید اند و به زبان عربی و فرانسه صحبت می کنند  و غالب آنان نیز پیرو دین اسلام می باشند . الجزایر مدت یک قرن تحت سلطه فرانسه بود و پس از مبارزه مداوم  موفق به استقلال گردید . در 18 اکتبر  سال 1962نیز به عضویت سازمان ملل متحد در آمد . پایتخت آن الجزیره نام دارد .

دوازدهم تیر ماه سالگرد عروج غمگنانه مردی است از تبار آفتاب . اوکه در طول عمر بابرکت خویش در دفاع از ولایت امیر مومنان علی ع کوشید و کوششش های فراوانی در این مسیر مبذول داشت .
شیخ عبدالحسین امینی مشهور به علامه امینی در سال 1320 ه ق در تبریز در خانواده ای اهل علم ، تقوی و فضیلت دیده به جهان گشود . پدرش حاج میرزا احمد امینی از بزرگان و عالمان بر جسته تبریز بود و به پرهیز گاری ، علم کثیر، اخلاق حسنه و بسیاری از صفات پسندیده دیگر شهره . جد بزرگ او نیز مشهور به امین الشرع ، مردی بود عاشق و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و همین امر او را به سرودن اشعار و مدایح فراوان در باره آل الله تشویق می کرد .
عبدالحسین در چنین خاندانی شروع به رشد کرد و از اوان کودکی عشق به خاندان طهارت در او ریشه گرفت . اما او تنها به عشق ورزیدن کفایت نکرد بلکه در صدد فراگیری علوم واحادیث آن بزرگواران بر آمد . لذاست که مقدمات علوم را درشهر تبریز فراگرفت و در محضر استادان و علمای بنامی چون سید محمد مولانا، صاحب کتاب مصباح المساکین ، سید مرتضی خسرو شاهی و شیخ حسین، صاحب کتاب هدیه الانام تلمذ کرد . در همین دوره بود که الفیه ابن مالک ( هزار بیت در باره صرف و نحو ادبیات عرب به زبان عربی ) را حفظ کرد اما آنچه بیشتر ذوق ادیبانه و شور عاشقانه او را اقناع می کرد حفظ اشعارگوناگون درباره امام علی ع بود . همین عشق دروجود او بطور گسترده ای نضج یافت تا وی را به سفر به نجف اشرف ترغیب کرد. در شهری که همواره می توانست در جوار مولایش به تحصیل و تحقیق بپردازد .
او در حوزه علمیه نجف ، نزد استادانی چند از جمله سید ابوتراب خوانساری و سید محمد فیروز آبادی به تحصیل علوم مختلف پرداخت و در حین تحصیل ، تحقیق را که عمده ترین دل مشغولی اش بود، دنبال می کرد . شیخ عبدالحسین در سال 1335 تالیف اثر گرانبهای "شهداء الفضیله " را آغاز کرد . عبدالحسین 33 ساله در این دوره با انجام کاری نوو ابتکاری با تحقیق از میان کتب قدیمی ای که در معرض نابودی و فراموشی بودند ، مطالبی در باره علمای متقدم ومتاخری که در راه حق به شهادت رسیده اند تدوین کرد .او برای تهیه این کتاب که تحسین بسیاری را برانگیخت، به کتابخانه های بسیاری در ایران و عراق سر کشید تا از هر جا حتی اندک مطلبی در باره علمای شهید بیابد . علامه امینی در این کتاب کوشید تا به زندگی و دیدگاه بیش از یکصد تن از پیروان امام علی ع و علمای شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم بپردازد . این محدث ، مفسر ، متکلم و فقیه معاصر به تحقیقات گسترده خود ادامه داد و تعلیقه ای بر کتاب "کامل الزیارات" ابن قولویه قمی نوشت . او این تعلیقه را با هدف معرفی مفهوم زیارت در فرهنگ تشیع و بحث پیرامون آن به رشته تحریر در آورد و در ادامه آن با تالیف "ادب الزائر" اراد ت خود را به امام حسین ع اثبات کرد . وی همچنین در حوزه فلسفه "ثمرات الاسفار" را در دو جلد تدوین می کند و در حوزه فقه و اصول نیز حاشیه ای کلان بر دو کتاب سترگ "مکاسب" و" وسایل" شیخ انصاری می نگارد . در همین دوره است که به دلیل تلاش های علمی خود از جانب حضرات آیات سید ابوالحسن اصفهانی ، حاج میرزا احمد حسین نایینی ، شیخ عبدالکریم حایری یزدی و شیخ محمد حسین کمپانی اجازه اجتهاد در یافت می دارد . و پس از آن به تبریز باز می گردد . در این زمان او به سوی تفسیر قرآن کریم جذب می شود و بر خی آیات قران کریم را در سوره های اعراف ، واقعه و مومن مورد بحث و تحلیل قرار می دهد اما همه این تحقیقات مقدمه ای است بر کار عظیم او .
علامه امینی از ابتدای تحصیلات علمی خود در فکر ایجاد جامعه ای مبتنی بر اندیشه های والای اسلامی بود . جامعه ای که در آن اخوت و برادری مفهومی عینی می یابد و طی آن مسلمانان به دور از تبعیضات و تفرقه ها در ساختن جامعه ای آرمانی همت می گمارند . امینی با همین اندیشه و با اندوخته کلان خود به سراغ نگارش کتابی رفت که واقعیتی را به منظور ایجاد وحدت در جامعه اسلامی مطرح سازد لذا حدیث غدیر را شکافت و واقعه غدیر را باهدف تبیین ولایت جاودان امیر مومنان حضرت علی ع به رشته تحریر در آورد . وی روش کار خود را رادر تدوین این کتاب بر بررسی موضوعی مساله غدیر وولایت امیرمومنان می گذارد و با مواد و مصالح مختلف تاریخی از جمله آیات قران ، احادیث و قول تابعین و اصحاب و علمای فرق مختلف بویژه مذاهب چهارگانه ، نسبت به اثبات و دفاع از ولایت امیر مومنان همت می گمارد . او برای این منظور با سفر به کتابخانه های کشور های مختلف دنیا از جمله عراق ، هندوستان ، پاکستان ، مغرب ، مصر و...ابتدا به سراغ تحقیق در باره آیات تبلیغ (سوره مبارکه مائده -67 )، اکمال (مائده -5 ) ، آیات یک تاسه سوره مبارکه معارج ، ولایت ( مائده -55) و سوره هل اتی می رود . آنگاه احادیث غدیر ، ولایت ، منزلت ، ثقلین ، انذار العشیره و...را ازمناظر تاریخی و سندی مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد . وی سپس در پی اسناد حدیث غدیر ، بیست و چهار کتاب تاریخی ، بیست و هفت محدث ، چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را می یابد که به نقد و بررسی حدیث غدیر پرداخته اند . امینی پس از آن، رواه حدیث غدیر از صحابه و تابعین پیامبر را به ترتیب عنوان و در این فهرست به یکصد و ده تن از صحابی و هشتاد و چهار تابعی اشاره می کند . علامه آنگاه 360 تن از رواه حدیث غدیر را از قرن دوم تا قرن چهاردهم بر می شمارد و برای این منظور به کتابخانه های بسیاری ازکشورهای اسلامی سفر می کند . علامه در پایان تحقیق، اشعار شاعران مختلف را در باره این موضوع ذکر می کند و... در این مقوله، قصد او کمک گرفتن از انواع روایات است برای دفاعی تاریخی از ولایت امیر مومنان علی ع برای جهانیان .
چاپ نخست کتاب الغدیر در سال 1324 ه ش در نجف آغاز می شود و این مجموعه تا نه جلد افزیش می یابد . پس از انتشار این کتاب عظیم ، بسیاری از علمای کشورهای مختلف اسلامی ضمن ستایش ، برآن حاشیه می نویسند و آن را مورد بحث و بررسی قرار می دهند . علامه امینی هفت سال پس از انتشار نخستسین جلد الغدیر در اثبات ارادت خود به امیر مومنان علی ع کتابخانه ای با بیش از چهل ودو هزار کتاب خطی و چاپی در باره مولی الموحدین امام علی ع با عنوان مکتبه الامام امیر المومنین تاسیس می کند .
علامه اما در تبیین مسایل تاریخی از مسایل روز جهان اسلام هیچگاه غافل نمی ماند چنانکه اندیشه ولایت فقیه در بینش او از مکانتی بالا و والا بر خوردار است .استاد با طرح مباحثی جدی ، حکومت و ولایت در عصر غیبت حجت خداوند و و لی عصر عج را از آن ولی فقیه جامع شرایط می داند و آن را امری ضروری و لازم می شمارد .
رحلت :
سر انجام پس از عمری تلاش در راه احیای معارف دینی ، استاد علامه امینی پس از دو سال بیماری وضعف جسمانی ناشی از فعالیت و تحقیق بسیار در کشور های مختلف ، در روزجمعه دوازدهم تیر 1349دیده از جهان فرو بست و بسیاری را از غم فقدان خود اندوهگین ساخت . پیکر مطهر او پس از تشییعی بسیار شکوهمند ، به نجف اشرف منتقل شد . او را در کتابخانه ای که خود تاسیس کرده بود به خاک سپردند .
منابع :
سید کباری ، علیرضا ، دیدار با ابرار ، ج 9 ، علامه امینی ، 1372 ، سازمان نتبلیغات اسلامی
جمعی از اندیشمندان حوزه علمیه قم ، گلشن ابرار ، سازمان تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
امینی ، عبیدالحسین ، الغدیر ( ترجمه واحدی )، محمد تقی ، 1363 ، کتابخانه بزرگ اسلامی
حکیمی ، محمد رضا ، حماسه غدیر

گروه فرهنگ و ادب خبرگزاری " مهر" : جمعه دوازدهم تیرماه ، سالروزترورمیرزاده عشقی - شاعرآزادیخواه اواخرمشروطه و ابتدای دوران پهلوی است ، آنچه در پی می آید خلاصه ای از آثار ، افکار و زندگی این شاعر ایرانی است. ازشش شاعر آزادیخواه و فعال انتهای دوره قاجار و ابتدای پهلوی هر کدام به استثنای ملک الشعرای بهار ، به نحوی سربه نیست شدند . عارف قزوینی ، به پاس حمایت های اولیه اش از جمهوری " قلابی رضا خان " ، به همدان تبعید شد . نسیم شمال در تیمارستان به بند زنجیریان برده شد و از غصه دق کرد! فرخی یزدی که از ایران فرارکرده بود با فریب عوامل رضا خان به ایران بازگشت ، اما در ایران به زندان افکنده شد و دهانش را دوختند و به دست کسانی چون " پزشک احمدی "  کشته شد. ابوالقاسم لاهوتی از ترس به آسیای میانه گریخت و به سختی چند سالی در آن جا زیست . اما داستان دردناک تر و دلیرانه از همه این آزادیخواهان ماجرای شهادت میرزاده عشقی بود. 12 تیر ، سالروز شهادت این شاعر آزادیخواه است.
سید محمد رضا میرزاده عشقی ، در سال 1272  شمسی ، به دنیا آمد . در کودکی  و نوجوانای ، درمدارس  " الفت" و " آلیانس " همدان تحصیل کرد و فرانسه را به خوبی آموخت و پس از تحصیل ابتدا در تجارت خانه یک تاجر فرانسوی به مترجمی مشغول شد. عشقی ، 15 ساله بود که " احمدشاه قاجار "  به سلطنت رسید ، درهمان سال نامه ای در قالب مثنوی برای احمد شاه ، قاجار نوشت که توسط ملک الشعرای بهار ، به دست شاه رسید . درآن نامه عشقی بدون مدح شاه ازاوخواسته بود تا کمی به اصلاح وضع کشور بپردازد و مانند شاهان پیشین ، ایران را بیشتر به قهقرا نکشاند!

اودر21 سالگی ، نشریه ای به نام " نامه عشقی " درهمدان منتشرکرد که موجب اعجاب همگان شد وسالی بعد به همراهان دیگر آزادیخواهان ازجمله " سید حسن مدرس" به استانبول مهاجرت کرد وسه سال درآن جا ماند. هنگام بازگشت، مدتی درهمدان ماند و پس ازآن به تهران رفت و ازبزرگترین مخالفان قرار داد استعماری " وثوق الدوله - کاکس " که به 1919 مشهوراست پیوست ودرباره آن گفت:
دیگر از تاریخ دنیا نام ایران بست رخت
باغبان زحمت مکش کزریشه کندند این درخت
میهمانان وثوق الدوله خونخوارند ، سخت !
ای خدا با خون ما این مهیمانی می کند
وثوق نیز ، عشقی و چندی دیگر از مخالفان را به زندان انداخت و برخی دیگر را به کاشان تبعید کرد. عشقی از زندان قصیده ای به " وثوق" نوشت و از او طلب انصاف کرد ، اما وثوق کجا و انصاف کجا؟!

عشقی در راه سفر به عثمانی از کنار " ایوان مداین "  گذشته و گفت: " تماشای ویرانه های آن گهواره تمدن جهان ، مرا  از خود بیخود کرد" و نمایشنامه ای منظوم ساخت که آن را رستاخیز شهریاران ایران " نامید . بندی از آن نمایشنامه چنین بود:

زدلم دست بدارید که خون می ریزد                      
قطره قطره دلم از دیده برون می ریزد
برج انیل زصنادید " گل و گلوا" ، گل
بر سرمقبره ناپلئون می ریزد
تخت جمشید زبی حسی ما بر سرجم
خاک با سرزنش ازسقف و ستون می ریزد ....
گفتنی است این نمایشنامه نخستین نمایشنامه منظوم فارسی است .
عشقی هر چند در ابتدای قرن بیستم می زیست ، اما عقایدی داشت که بعضا سالها بعد از او مطرح شد، از جمله " حقوق زنان " که به طور مشخصی در" کفن سیاه" از آن حمایت کرد وهنگامی که حضور زنان درلاله زارکه پاتوق آزادیخواهان بود ممنوع شد ، به اداره نظمیه چنین گفت: " .... اگر در واقع لاله زار شاهراه عمومی است . شاهراه عمومی ، حمام عمومی نیست که مردانه و زنانه داشته باشد!"
عشقی به موضوعاتی می پراخت که برای مردم جدید باشند و باعث محبوبیت او در بین عامه مردم شوند ، شاید به همین دلیل بود که تشییع جنازه اول ، با چنان شکوهی برگزار شد که تا آن روز کسی چنان شکوهی در تشییع جنازه هیچ پادشاهی ندیده بود.

عشقی ، ازادبیات ، زیبایی صرف نمی خواست . او می خواست که ادبیات وسیله ای باشد تا با آن مردم بیدار شوند و به حرکت علیه نظام حاکم بپردازند . هر چند در برخی ازاشعاراواز کلمات نامناسبی استفاده شده اما سازنده است . شعری است که گفته می شود تا کسانی را بیدار کند. شعری است که چه از نظر سبکی و چه از نظر محتوایی ، انگیزاننده است. هر سخنی که بگوید، در میانه یا پایان آن ، اشاره ای نیز به مسائل سیاسی روز می کند!! از جمله در یکی از معروف ترین شعرهایش ، سه تابلوی مریم ، پس ازبیان داستان غم انگیز مریم ، می گوید که امروزه در تمام ادارات و مناصب ، " مرده شورها " به سرکارند!
" برو به مالیه ها تا آن که چیزها بینی
برو به عدلیه تا بی تمیز ها بینی
که مردم شوها در پشت میزها بینی
 چه بی تمیز کسانی شدند میزنشین !

عشقی درسن 27 سالگی نخستین  شماره نشریه خود " قرن بیستم " را منتشرکرد. نشریه ای که درآخرین شماره باعث قتل عشقی شد. درهمان سال به نخستین اپرای فارسی را که سال پیش ازآن دراصفهان اجرا کرده بود درتهران نیزبه نمایش گذاشت تا بار دیگردرزمینه های دیگر ، اولین باشد ، اولین نمایشنامه منظوم فارسی ، اولین اپرای فارسی و اولین منتشر کننده افسانه اثرنیما یوشیج ، اولین روشنفکری که توسط خاندان پهلوی به قتل رسید .
درهمین ایام به پیشنهاد " فرج الله بهرامی دبیراعظم " که فراخوان شعرایده آل داده بود، عشقی ، منظومه " ایده آل مرد دهگان " یا " سه تابلوی مریم " را به شیوه جدید مختص به خود سرود . شباهت این نو آوری عشقی ، با " افسانه" نیما، از نظر شکل قالب ، بسیاری را به شک انداخت که " نیما" از عشقی "  تقلید کرده  یا " عشقی " از " نیما" ؟! و درست این بود که هیچ یک !

از آثار عشقی در همین دوران می توان به " عید خون " که یکی از تئوری های عجیب عشقی بود ، " نوروزنامه  "، کلاه نمدی ها"  و مستزاد مشهور او " دیدی چه خبر بود " اشاره  کرد . " دیدی چه  خبر بود " منظومه ای بود درهجو اعضای مجلس چهارم شورای ملی که این گونه آغاز می شد:

این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود
دیدی چه خبر بود!
هر کارکه کردند ضرر روی ضرر بود
دیدی چه خبر بود!

عشقی در آخرین شماره " قرن بیستم " به شدت به جمهوری قلابی رضا خان تاخت و آن را به  باد استهزا گرفت. به نحوی که روزنامه اودرچند ساعت نایاب شد و تا چند ماه در بازارآزاد به چند ده برابر قیمت به فروش می رسید همین شماره ازنشریه باعث شد که طاقت سردارسپه به سرآید.

اواین بارنه " وثوق الدوله و" قوام الملک" و" قوام السلطنه " که به شخص سردارسپه ، لقب " جارچی " داده بود وطرفدارانش را سگ وماروجغد وموش نامیده بود. درشعری دیگرانگلستان را دزد وهواخواهان جمهوری ، ازجمله رضا خان را چارپای دزد خوانده بود. دربخشی دیگر، کاریکاتوری درباره تشییع جنازه جمهوری کشیده بود و ...همه این عوامل باعث شد تا به دستور  سردارسپه " میرزاده عشقی " شاعری که سراپا قریحه بود  درروز12 تیرماه سال 1303 و درحالی که تنها 31 سال داشت، در خانه خود ترور شود ومرگی باعزت را برگزیند . مرگی که ماهی پیش آن را پیش بینی کرده وبه ملک الشعرای بهارنیزگفته بود . ازملک الشعرا نقل است که پدرعشقی ،  پس ازمرگ او این شعررا زمزمه می کرد : 

به زیرخاک سیه فام ، عشقی ای عشقی
چه خوب خفته ای آرام ، عشقی ای عشقی
 بخواب شاعر ناکام ، عشقی ای عشقی
برستی ازغم ایام  ، عشقی ای  عشقی
 بخواب تا ابد ای عشقی اندرین بستر...


در چنین روزی در سال 61 ه ق آب فرات به روی خاندان حضرت سیدالشهدا ع در کربلا بسته شد . ماوقع به این گونه بود که  عبید الله بن زیاد به عمر بن سعد نامه دیگرى نوشت و گفت: میان حسین و یاران وى و آب حایل شو که یک قطره از آن ننوشند، همچنان که با پاکیزه‏خوى متقى، عثمان بن عفان رفتار کردند. پس بى درنگ عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد که آبگاه را گرفتند و میان حسین ع و یاران وى و آب حایل شدند، تا به این وسیله حسین ع و یاران او نتوانند به آب دست یابند، و این واقعه سه روز پیش از شهادت امام حسین ع بود. همین که تشنگى بر حسین و یارانش سخت شد، عباس بن على ع برادر خویش را پیش خواند و با بیست نفر همراه با بیست مشک و سى سوار شبانگاه برفتند و نزدیک آب رسیدند.نافع بن هلال جملى با پرچم پیشاپیش مى‏رفت.عمرو بن حجاج با مشاهده او گفت: کیستى و براى چه آمده‏اى؟ گفت: من نافع بن هلال هستم.آمده‏ایم از این آب که ما را از آن منع کرده‏اید بنوشیم.گفت : بنوش، نوش جانت. نافع گفت: نه، به خدا سوگند تا حسین ع و یارانش تشنه‏اند یک قطره نخواهم نوشید.عمرو گفت: نه، راهى براى آب دادن اینان نیست.ما را اینجا گذاشته‏اند که آب را از ایشان منع کنیم. نافع بلافاصله به یاران خود گفت: مشکها را پر کنید.آنها مشکها را پر کردند.عمرو بن حجاج و یارانش پیش دویدند و مى‏خواستند راه بازگشت را بر آنان ببندند.عباس بن على ع و نافع بن هلال به آنها حمله بردند که بر جاى خویش بازگشتند و راه را گشودند.یک بار دیگر باز هم عمرو و یارانش جلو آمدند و قصد حمله داشتند، اما عباس و یارانش با آنان مقابله کردند و میان آنها درگیرى شد.به هر حال یاران حسین ع با مشکها آمدند و آب را پیش وى بردند .اما چنان که سبط ابن جوزى مى‏گوید: بر سر آب میان دو گروه مبارزه در گرفت، و سرانجام نتوانستند به آب دست یابند. بدین ترتیب، آن قوم، حسین ع را به شدت در سختى و فشار قرار دادند تا آنجا که تشنگى بر امام و یارانش غلبه کرد.در این اثنا بریر بن خضیر همدانى به حسین ع گفت: اى فرزند پیامبر خدا، آیا اجازه مى‏دهید که نزد این قوم بروم و با آنان گفتگو کنم؟ حضرت وى را اجازه داد.پس نزد قوم رفت و خطاب به آنان گفت: اى گروه مردم، خداى عز و جل، محمد ص را به حق به پیامبری برگزید تا مردم را بشارت دهند و بیم دهنده باشد.او با اذن خدا، مردم را به سوى خداوند دعوت کرد و خود براى همه چراغى فروزان بود.اکنون میان آب فرات و فرزند رسول الله ص حایل شده و آب را بر آنها بسته‏اند.آبى که بر خوکها و سگهاى بیابان رواست. مردم با تندى به وى گفتند: اى بریر، زیاد سخن گفتى.ساکت باش.به خدا سوگند همان طور که پیش از حسین از آب محروم شدند اینک حسین نیز تشنه خواهد ماند. آنگاه امام حسین ع به بریر امر به سکوت فرمود و گفت: اى بریر بنشین.سپس در حالى که بر شمشیر خود تکیه کرده بود رو کرد به قوم و با صداى بلند گفت: شما را به خدا سوگند مى‏دهم آیا مرا مى‏شناسید؟ گفتند: آرى، تو فرزند پیمبر خدا و نواده او هستى. ـ شما را به خدا آیا مى‏دانید جد من رسول الله ص است؟ گفتند :  آرى. ـ شما را به خدا سوگند، آیا مى‏دانید که مادرم فاطمه دختر محمد ص است؟  گفتند :  آرى مى‏دانیم. ـ شما را به خدا آیا مى‏دانید که پدرم على بن ابى طالب ع است؟  گفتند :  آرى. ـ شما را به خداى سوگند مى‏دهم.آیا مى‏دانید که جده من خدیجه دختر خویلد نخستین بانوى این امت است که اسلام آورد؟ ـ آرى. امام ادامه داده فرمود: شما را سوگند به خداى، آیا مى‏دانید که حمزه سید الشهداء عموى پدرم بوده است؟ قوم گفتند: آرى. ـ شما را به خدا قسم مى‏دهم آیا اطلاع دارید که این شمشیر از آن رسول الله ص بوده است؟ ـ آرى. ـ شما را به خدا، آیا مى‏دانید که این عمامه‏اى که بر سر دارم مخصوص پیامبر خدا ص بوده است؟ ـ آرى. ـ شما را به خدا، آیا مى‏دانید که على ع نخستین کسى بود که از میان امت به اسلام گروید؟ آیا مى‏دانید که در علم و دانش و حلم و بردبارى از همه برتر و والاتر بود، و بر هر کس، ولى خواهد بود؟ قوم همگى گفتند: آرى همه را مى‏دانیم. امام فرمود: پس از روى چه دلیل خون مرا مباح مى‏سازید؟ با اینکه پدرم ساقى و پاسدار حوض کوثر است.از بسیارى از افراد حمایت و پشتیبانى خواهد کرد، همچنان که ساربان، شتران را از سراب ‏راند، و در قیامت پدرم پیشاپیش کسانى است که حمد و سپاس خداوند را به جا آورده‏اند. گفتند: آرى همه این مطالب را مى‏دانیم با این وصف دست از تو برنداریم تا با لب تشنه جان دهى. در این وقت که امام حسین ع به ایراد خطابه خود پرداخته بود، دختران و خواهران آن حضرت با شنیدن سخنان وى به شدت مى‏گریستند و صداى ناله آنان بالا مى‏گرفت.چنانچه امام متوجه آنان شد.پس برادر خود عباس و فرزند خود على را پیش خواند و از آن دو خواست که آنان را ساکت سازند و ادامه داده گفت: به جان خودم از این پس آنها بسیار خواهند گریست. (سید محسن امین ، ترجمه علی حجتی کرمانی ،   سیره معصومان، ج 4، ص 144)


در چنین روزی در سال 132 هجرى قطبه بن  شبیب ، از جمله بزرگان  بنى عباس  به نبرد سختی با امویان پرداخت . وی با دریافت ماموریتی  از ابومسلم خراسانى  عازم حمله به  برخی از زعمای قوم  بنی امیه در ایران و عراق شد وی ابتدا  گرگان و سپس سمنان  را به تصرف  خویش در آورد و پس از آن به  رى ، قم ، اصفهان و همدان حمله کرد . نهایتا وی و لشکرش در منطقه ای به نام راب در نزدیکی  کوفه به سپاهیان امویان برخورد کرد  و نبرد سنگینی میان دو گروه در گرفت . در این جنگ امویان شکست سختی خوردند .